مفهوم برنامه ریزی استراتژیک |مبانی نظری و ادبیات تحقیق


در حال بارگذاری
تاریخ انتشار
۲۵ آبان ۱۳۹۹
نوع فایل
ورد قابل ویرایش
حجم فایل
تعداد صفحات
14 صفحه
تعداد بازدید
1509 بازدید
۲۲,۰۰۰ تومان

مفهوم برنامه ریزی استراتژیک | تعداد صفحات: ۱۴ صفحه

مفهوم برنامه ریزی استراتژیک

مفهوم برنامه ریزی استراتژیک توانایی سازمان را برای حل مسائل و مشکلاتی که در پیش روی سازمان قرار دارد، افزایش میدهد. با مفهوم برنامه ریزی استراتژیک چارچوبی وحدت بخش بدست می آید. یعنی واحدهای مختلف سازمان در تحقق هدفها مشارکت می کنند. برنامه ریزی استراتژیک تعیین جهت می کند. یعنی نشان می دهد که چه کارایی و چگونه بایستی انجام شود.

برنامه ریزی استراتژیک فرصتها و خطرها را مشخص می کند. یعنی برنامه ریزی نمی تواند خطرهای ناشی از تصمیم گیری را بطور کامل از میان ببرد. اما می تواند به تشخیص فرصتها و خطرهای بالقوه کمک کند. و زیانهای ناشی از آنها را به کمترین حد ممکن برساند (سعیدی و عندلیب، ۱۳۹۷).

مفهوم برنامه ریزی استراتژیک معیاری برای عملکرد و کارایی عرضه می کند. یعنی یک برنامه مفید آنچه را که باید انجام شود معین می کند. و افزایش احتمال رسیدن به هدف از طریق تنظیم فعالیتها و اقتصادی بودن. فعالیتها و تمرکز بر روی هدف و دوری از تغییر مسیر و فراهم آمدن ابزاری برای کنترل به وجود می آورد. با توجه به اینکه موفقیت در برنامه ریزی استراتژیک بسیار حایز اهمیت می باشد(سعیدی و عندلیب، ۱۳۹۷).

ادامه

امروزه این مولفه بسیار مورد توجه است. چرا که مسئله هزینه پیچیده، نرخ تغییرات فزاینده و رقابت و منابع جهانی شده است. از این رو برنامه ریزی استراتژیک نقش حیاتی در کسب و کار ایفا و شایستگی های مرکزی یک سازمان. را جهت عملکرد بهتر از رقبا و موفقیت کسب و کار، ایجاد و حفظ می کند. سازمان های رقابت پذیر باید قادر به انطباق خود با تکنولوژی های نوظهور باشند.

در نتیجه برای مدیران حیاتی است. که دلالتها و الزامات تغییرات برنامه ریزی استراتژیک را درک کنند. و از قابلیت استراتژی سازمان در پیش بینی و انطباق تغییرات تکنولوژی اطمینان کسب کنند. به عبارت دیگر استراتژی نباید به شکل مستقل از استراتژی کلان توسعه یابد. بلکه باید منابع تکنولوژی به عنوان یکی از بخش های اصلی برنامه ریزی استراتژیک کسب و کار در نظر گرفته شوند (رشنوادی و روح اللهی، ۱۳۹۷).

۰

از آنجایی که تاثیر برنامه ریزی استراتژیک و اهداف رقابتی. را می توان از طریق برقراری ارتباط میان تکنولوژی ها و الگوهای خاصی از استراتژی ها بررسی کرد (چن و همکاران، ۲۰۰۹). و همچنین انطباق با الگوهای استراتژیک، عملکرد را تعیین می کند. ارزیابی الگوهای استراتژیک به عنوان مرحله مرتبط کننده ارزیابی گزینه ها و هدف نهایی و اهداف رقابتی، صورت می گیرد(لی و همکاران، ۲۰۰۹).

برنامه ریزی استراتژیک نوعی برنامه ریزی فرایندی است و دلیل فرآیندی بودن آن برنامه ریزی در نوع و پدیده هایی است که برای آن ها برنامه ریزی انجام میگیرد و به گونه ای است که قابلیت بازخورد و تطبیق با شرایط موجود و حتی جدید را دارا می باشد . فرآیند برنامه ریزی استراتژیک این گونه است که یک مقصد بایستی با روندهای جدید بازارهای در حال تغییر و محیط بازار رقابتی منطبق باشد. لذا اجرای موفق برنامه ریزی استراتژی های توسعه مقصد خوب منجر به تولید مشاغل جدید، هزینه کرد بیشتر بازدید کننده و کسب درآمد می گردد(حیدری شهپر و همکاران،۱۳۹۹: ۱۴۰).

۲

برنامه ریزی استراتژیک یک فعالیت مدیریتی ظریف و پیچیده در سطح سازمان بوده و از فرآیند مدیریت جدا نمی باشد. به عبارت ساده تر در راس وظایف و مسئولیتهای مدیریت عالی هر سازمان برنامه ریزی جایگاه ویژه ای دارد و بدون برنامه ریزی اداره یک سازمان به نحو مطلوب و منطقی در شرایط رقابتی و مملو از تغییرات و تاثیرات درون سازمانی و برون محیطی میسر نیست. بنابراین برنامه ریزی استراتژیک یک وظیفه و مسئولیت اجتناب ناپذیر مدیریت به ویژه در هرم سازمانی بوده و درجه این مسئولیت با توجه به ویژگیهای سازمان و ترتیب رده های آن متفاوت است.

در شرایط بسیار متحول امروزی مدیریت استراتژیک و همچنین برنامه ریزی استراتژیک برای موفقیت هر سازمان نقش اساسی را دارد .بدیهی است هر سازمان که دارای توان برنامه ریزی استراتژیک با وجود مدیریت شایسته ،باشد در میدان عمل با موفقیت مواجه خواهد شد. هرگاه استراتژی سازمان نادرست و با هدف مشخص نباشد، علی رغم موفقیت های موردی درون سازمانی و یا راندمان مناسب مقطعی در شرایط متحول ،امروزی شانس زیادی برای بقاء پایدار ندارد(جهانگیری و همکاران،۱۴۰۰: ۶۴۷).

همچنین

در این ارتباط اجرای طرح تدوین مفهوم برنامه ریزی استراتژیک. با هدف ایجاد سیستم برنامه ریزی استراتژیک.، تعیین چشم انداز برای رسیدن به توسعه پایدار.، ایجاد شرایط زیست مناسب و ایجاد رضایت مندی.، و در نهایت تعیین مبنا و پایه ای برای برنامه ریزی های فعالیتها، کار کردها و اقدامات و سازمانهای ذیربط در مدیریت ضروری می باشد (هوشی، ۱۳۹۴: ۱).

وجه اشتراک انواع برنامه ریزی های استراتژیک. در همین نکته است و وجه افتراق آنها در ماهیت و ابزارهایی است. که برای رسیدن به رفاه و توسعه به کار می برند. به همین دلیل برخی روش های برنامه ریزی استراتژیک. به صورت بلند مدت و برخی کوتاه مدت اند و برخی نیز موفقیت چندانی به دست نمی آورند.

از پیشروترین شیوه های برنامه ریزی استراتژیک که در سال های اخیر رواج یافته.، برنامه ریزی استراتژیک یا برنامه ریزی راهبردی می باشد. در این روش، برنامه ریزی استراتژیک مستلزم طی چندین مرحله می باشد. که شامل(کارتیلا، ۲۰۰۰) چندین مرحله هستند. این مراحل عبارتند از:

۱-کاوش در محیط.

۲-انتخاب موضوعات محوری.

۳-تدوین اهداف کلان.

۴-تحلیل عوامل درونی و بیرونی.

۵-تدقیق اهداف و راهبردها.

محققان از شیوه های مختلفی در مرحله ارزیابی بهره برده اند.، اما تعداد کمی از آنها رویکرد منسجمی برای برقرای ارتباط معنی دار برای مفهوم برنامه ریزی استراتژیک ایجاد کرده است. از طریق ایجاد هماهنگی با استراتژی  پیشنهاد کرده اند. برخی از آنها از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی بهره برده اند. در این راستا برای یکپارچه سازی مطلوب تر استراتژی های تکنولوژی. با استراتژی های کلان یک ساختار ارزیابی سلسله مراتبی توسط هو معرفی شد (چن و همکاران، ۲۰۰۹).

مبانی نظری  در مطالعات خارجی

خطیب و فرهانیا (۲۰۲۰). در نظریه خود به بررسی رابطه تکرار برنامه.، پیچیدگی وظیفه شناختی، نوع کار، عملکرد سازمانی و برنامه ریزی استراتژیک پرداختند. این محققین اثبات کردند. که تکرار برنامه، پیچیدگی وظیفه شناختی، نوع کار و عملکرد سازمانی بر برنامه ریزی استراتژیک اثرگذار است.

به عبارتی با استفاده از متغیرهای تکرار برنامه، پیچیدگی وظیفه شناختی، نوع کار و عملکرد سازمانی می توان. سطح برنامه ریزی استراتژیک را نیز تحت تاثیر قرار داد. زمانی سطح هر یک از متغیرهای بیان شده  تغییر می کند. می توان انتظار داشت که سطح برنامه ریزی استراتژیک نیز تغییر خواهد کرد.

احمدی و عابدی در سال ۲۰۲۰. در نظریه خود ارتباط بین متغیرهای طراحی سیستم و برنامه ریزی استراتژیک را اثبات کردند. این محققین دریافتند که متغیرطراحی سیستم می توانند. بر سطح برنامه ریزی استراتژیک اثرگذار باشند. همچنین آنها به این نتیجه رسیدند که وقتی سطح متغیر طراحی سیستم دچار تغییر شود.، احتمال تغییر در سطح متغیر برنامه ریزی استراتژیک نیز وجود دارد.

۴

تاهلر و همکاران در سال ۲۰۲۰. در نظریه خود اثبات کردند که برنامه ریزی استراتژیک می تواند. تحت تاثیر ابزار سیاسی و مدیریت ریسک قرار گیرد. به عبارتی برنامه ریزی استراتژیک معمولا با تغییراتی که در متغیر ابزار سیاسی و مدیریت ریسک ایجاد می شود.، دچار تغییر می شود. زمانی که سازمان در نظر داشته باشه سطح برنامه ریزی استراتژیک را تغییر دهد.، پیشنهاد می شود که ابتدا سطوح مرتبط با متغیر ابزار سیاسی و مدیریت ریسک را تغییر دهد.

فاطیما و همکاران در سال ۲۰۲۰. استدلال کردند که زمانی می توان برنامه ریزی استراتژیک را بهبود داد. که به متغیرهوش مصنوعی توجه شود. زمانی یک سازمان به متغیر هوش مصنوعی توجه می کند.، معمولا سطح برنامه ریزی استراتژیک دچار تغییر می شود. اگر تغییرات ایجاد شده در متغیر هوش مصنوعی مثبت باشد معمولا سطح برنامه ریزی استراتژیک بهبود می یابد. همچنین

۵

هرمنسون و همکاران در سال ۲۰۲۰. در مطالعه خود به این نتیجه رسیدند. که متغیر برنامه ریزی استراتژیک از متغیر مدیریت شرکتهای دولتی تاثیر می پذیرد. به این صورت که سطح تغییرات متغیر مدیریت شرکتهای دولتی می تواند. در سطح برنامه ریزی استراتژیک تغییر ایجاد نماید. از سوی دیگر این مطالعه پیشنهاد کرد. که برای بهبود در سطح برنامه ریزی استراتژیک به نظر می رسد. بهبودهایی در سطح متغیر مدیریت شرکتهای دولتی می تواند مفید باشد.

اوجها و همکاران در سال ۲۰۲۰. در نظریه خود یک رابطه معنی دار بین برنامه ریزی استراتژیک و متغیرهای برنامه ریزی پویا و عملکرد رقابتی ثابت یافتند. به عبارتی این محققین اثبات کردند. زمانی که سطح متغیرهای برنامه ریزی پویا و عملکرد رقابتی ثابت دچار تغییر می شود.، آنگاه می توان انتظار داشت که سطح متغیر برنامه ریزی استراتژیک نیز دچار تغییر شود. همچنین زمانی که متغیرهای برنامه ریزی پویا و عملکرد رقابتی ثابت می توانند. به گونه ای برنامه ریزی شوند که در جهت تقویت برنامه ریزی استراتژیک اقدام نمایند.

۶

سرشچیکوا و همکاران (۲۰۲۰). این استدلال را داشتند که تغییرات در سطح متغیر مدیریت ریسک می توانست.. بر تغییر در سطح برنامه ریزی استراتژیک اثرگذار باشد. به عبارتی زمانی که سطح متغیر مدیریت ریسک دچار بهبود شود..، این انتظار وجود دارد که متغیر برنامه ریزی استراتژیک نیز تغییر کند. در صورتی که رابطه متغیر مدیریت ریسک با متغیر برنامه ریزی استراتژیک همسو و هم جهت باشد.. می توان انتظار داشت که سطح متغیر برنامه ریزی استراتژیک با بهبود سطح متغیرهای ارایه شده در تحقیق، بهبود یابد.

تانگ و همکاران (۲۰۲۰). اشاره کردند که برنامه ریزی استراتژیک تحت تاثیر متغیرهای دیگر در یک سازمان قرار می گیرد. زمانی که سطح متغیرعملکرد آنلاین در سازمان تغییر می کند..، آنگاه سطح متغیر برنامه ریزی استراتژیک نیز تغییر می کند. همچنین متغیر عملکرد آنلاین اثرگذاری خود را بر روی متغیر برنامه ریزی استراتژیک براساس همسو بودن یا ناهمسو بودن اعمال می کند. زمانی که نتایج مطالعه نشان دهد..، متغیر عملکرد آنلاین ارتباط همسویی را با متغیر برنامه ریزی استراتژیک دارند.، آنگاه می توان گفت که تغییرات آنها سبب تغیرات مثبت در سطح برنامه ریزی استراتژیک می شود.

۸

بیورت و نیر (۲۰۲۰). در مطالعه خود ارتباط متغیرهای سخت گیری، آینده نگری استراتژیک و عملکرد سازمانی را تحت آزمون قرار دادند. آنها نشان دادند که متغیر برنامه ریزی استراتژیک در نهایت تحت تغییرات متغیرهای سخت گیری و آینده نگری استراتژیک می تواند تغییر نماید. این تغییرات با توجه به نتایج حاصل از تحقیق می تواند هم جهت یا غیر همجهت باشد. زمانی که سطح متغیرهای سخت گیری و آینده نگری استراتژیک در سازمان هم جهت با برنامه ریزی استراتژیک باشند، می توان انتظار داشت که با افزایش سطح آنها سطح متغیر برنامه ریزی استراتژیک نیز بهبود یابد و با کاهش سطح آنها سطح متغیر برنامه ریزی استراتژیک کاهش یابد.

ادامه

ملکپور و همکاران (۲۰۲۰). متغیرهای مدیریت انتقال، توسعه پایدار، علوم، سیاستهای زیست محیطی و عدم اطمینان عمیق را در ارتباط با برنامه ریزی استراتژیک مورد بررسی قرار دادند. این محققین دریافتند که متغیرهای مدیریت انتقال، توسعه پایدار، علوم، سیاستهای زیست محیطی و عدم اطمینان عمیق معمولا می توانند بر سطح برنامه ریزی استراتژیک اثرگذار باشند.

به این صورت که با تغییر در سطح مدیریت انتقال، توسعه پایدار، علوم، سیاستهای زیست محیطی و عدم اطمینان عمیق. می توان انتظار داشت که سطح متغیر برنامه ریزی استراتژیک نیز دچار تغییر شود. همچنین این محققین اثبات کردند. که برنامه ریزی استراتژیک در نهایت با تاثیر پذیری از متغیرهای مدیریت انتقال، توسعه پایدار، علوم، سیاستهای زیست محیطی و عدم اطمینان عمیق می تواند در یک سازمان تغییراتی را ایجاد نماید.

گلوبونیک و همکاران در سال ۲۰۲۰. اثبات کردند که برنامه ریزی استراتژیک با متغیرهای مدیریت کسب و کار، مدیریت کارها و پویایی تجاری ارتباط دارد.  این محققین اثبات کردند زمانی که متغیرهای مدیریت کسب و کار، مدیریت کارها و پویایی تجاری دچار تغییر شوند.، به دلیل ارتباط با متغیر برنامه ریزی استراتژیک آن را نیز دچار تغییر خواهند کرد. معمولا اثرات متغیرهای مدیریت کسب و کار، مدیریت کارها و پویایی تجاری بر برنامه ریزی استراتژیک هم جهت بوده و سبب تقویت برنامه ریزی استراتژیک می شود.

۰

ایونیک و همکاران (۲۰۲۰). در بررسی اثر متغیرهای سازمانی در برنامه ریزی استراتژیک دریافتند که معمولا برنامه ریزی استراتژیک می تواند تحت تاثیر متغیرهای یکپارچه سازی برنامه ریزی، چشم اندازهای اقلیمی و چشم اندازهای آینده قرار گیرد. به صورتی که افزایش یا کاهش در سطح متغیرهای یکپارچه سازی برنامه ریزی، چشم اندازهای اقلیمی و چشم اندازهای آینده معمولا سبب تغییر در سطح برنامه ریزی استراتژیک می شود.

اگر این تغییرات همسو باشد با افزایش در مقدار متغیرهای اعلام شده معمولا سطح برنامه ریزی استراتژیک نیز افزایش می یابد. اگر ارتباط بین متغیرها ناهمسو باشد آنگاه با افزایش متغیرهای مورد بررسی، سطح برنامه ریزی استراتژیک کاهش خواهد یافت.

جاکل در سال ۲۰۲۰. اثبات کرد که متغیر محیط زیست بر برنامه ریزی استراتژیک اثرگذار هستند. این محققین اثبات کردند که متغیر زیست محیطی می توانند در یک سازمان بر میزان برنامه ریزی استراتژیک اثرگذار باشند. همچنین ارتباط متغیر برنامه ریزی استراتژیک با متغیر محیط زیست در سازمان ممکن است همسو و یا غیر همسو باشد. این موضوع با توجه به نمونه آماری و ماهیت سازمانی که مورد بررسی قرار گرفته است ممکن است متفاوت باشد. اما در کل این محقین استدلال کردند که با تغییر در سطح متغیر محیط زیست می توان شاهد تغییر در سطح متغیر برنامه ریزی استراتژیک بود.

گیوارا

گیوارا و همکاران (۲۰۲۰). برنامه ریزی استراتژیک را در ارتباط با متغیرهای بهینه سازی توزیعی و یادگیری ماشین مورد آزمون قرار دادند. استدلال آنها بر این بود متغیر برنامه ریزی استراتژیک با متغیرهای بهینه سازی توزیعی و یادگیری ماشین در ارتباط است. یا به عبارتی این محققین استدلال کردند که متغیر سازمانی ممکن است تحت تاثیر متغیرهای بهینه سازی توزیعی و یادگیری ماشین قرار گیرد و با تغییر در سطح این متغیرها، سطح آن دچار تغییر شود.

هرسپرجر  و همکاران (۲۰۲۰). در نظریه خود به بررسی رابطه چشم انداز شهری و برنامه ریزی استراتژیک پرداختند. این محققین اثبات کردند که چشم انداز شهری بر برنامه ریزی استراتژیک اثرگذار است. به عبارتی با استفاده از متغیر چشم انداز شهری می توان سطح برنامه ریزی استراتژیک را نیز تحت تاثیر قرار داد. زمانی سطح هر یک از متغیرهای بیان شده  تغییر می کند می توان انتظار داشت که سطح برنامه ریزی استراتژیک نیز تغییر خواهد کرد.

ادامه

مالک و همکاران (۲۰۲۰) .بر این باور بودند که برنامه ریزی استراتژیک در ایجاد یک شبکه توزیع مناسب انرژی اثرگذار است. این متغیر سبب ایجاد حداکثر عملکرد برای شبکه می شود. با بکارگیری این متغیر می توان انتظار داشت که هزینه های عملیاتی و نگهداری کاهش یابد. همچنین استفاده از برنامه ریزی استراتژیک می تواند سطح مصرف انرژی را مورد صرفه جویی قرار دهد.

این کار سبب می شود تا ۲۷.۳ درصد از نیاز به انرژی با هزینه های کمتری تامین شود. علاوه بر این این متغیر با ایجاد اندازه گیری مناسب، زمان بندی مناسب می تواند کارکرد انرژی را بهبود دهد. معمولا برنامه ریزی استراتژیک با بهینه سازی تک هدفه قابل تعریف است. مدیرانی که به این رویکرد اعتقاد دارند از الگوی بهینه سازی تک هدفه برای کاهش تلفات پروژه بهره می برند.

مبانی نظری مرتبط با سالهای ۲۰۱۹

تکسیرا و جونمور  در سال ۲۰۱۹ .نظریه برنامه ریزی استراتژیک خود را براساس ابعاد برنامه ریزی استراتژیک و  پایداری سازمانی مورد بحث قرار دادند. نظریات آنها براساس ۳ بعد صورت گرفت. این ابعاد عبارتند از پایداری سازمانی، فرایند توسعه محصول و روند بهبود مستمر. تکسیرا و جونمور اثبات کردند که بررسی برنامه ریزی استراتژیک معمولا به مولفه های بیان شده می تواند کمک شایانی بکند.

یوزرسکی و بروم در سال ۲۰۱۹ .نظریه برنامه ریزی استراتژیک خود را براساس ابعاد ارائه یک چارچوب رهبری برای پیاده سازی یک برنامه استراتژیک در سازمان مورد بحث قرار دادند. نظریات آنها براساس ۳ بعد صورت گرفت. این ابعاد عبارتند از شکل گیری توسعه راهبردی، فرایند پیاده سازی توسعه و ارزیابی توسعه. استدلال آنها این بود که برنامه ریزی استراتژیک می تواند به فرایند پیاده سازی توسعه راهبردی و ارزیابی آن در سازمان کمک کند.

پوسچ و گاریوس در سال ۲۰۱۹ .نظریه برنامه ریزی استراتژیک خود را براساس ابعاد برنامه ریزی استراتژیک و تعادل سازمانی را بررسی کردند. نظریات آنها براساس ۳ بعد صورت گرفت. این ابعاد عبارتند از تعادل سازمانی، سازگاری سازمانی و گرایش نوآوری در سازمان. براساس این ابعاد پوسچ و گاریوس استدلال کردند که برنامه ریزی استراتژیک معمولا تحت شرایط سازگاری، تعادل و نوآوری در سازمان می تواند سطوح مختلفی را تجربه کند.

ادامه مبانی نظری برنامه ریزی استراتژیک

وسکا و روسنت در سال ۲۰۱۹ .نظریه برنامه ریزی استراتژیک خود را براساس ابعاد نگاهی به آینده برنامه ریزی استراتژیک را بررسی کردند. نظریات آنها براساس ۲ بعد صورت گرفت. این ابعاد عبارتند از آینده نگری استراتژیک و توسعه استراتژیک. آنها اثبات کردند که آینده نگری استراتژیک معمولا سطوح برنامه ریزی استراتژیک یک سازمان را تحت تاثیر قرار می دهد همچنین این مولفه می تواند تحت شرایطی با توجه به مولفه توسعه استراتژیک نیز تحت تاثیر قرار گیرد.

جکل در سال ۲۰۱۹ .نظریه برنامه ریزی استراتژیک خود را براساس ابعاد برنامه ریزی استراتژیک زیست محیطی در منطقه را مطالعه کردند. نظریات آنها براساس ۳ بعد صورت گرفت. این ابعاد عبارتند از استراتژی زیست محیطی، تعهدات زیست محیطی و مدیریت محیط زیست.

توی و همکاران در سال ۲۰۱۹ .نظریه برنامه ریزی استراتژیک خود را براساس ابعاد تقویت برنامه ریزی استراتژیک از طریق همکاری های گوناگون مورد بحث قرار دادند. نظریات آنها براساس ۵ بعد صورت گرفت. این ابعاد عبارتند از فرایند برنامه ریزی مشارکتی، برنامه ریزی کلیدی  ، برنامه ریزی جامع و تقویت برنامه ریزی. توی  و همکاران در جامعه مورد بررسی در ایالات متحده آمریکا این نظریه را به اثبات رساندند که تقویت کلیه برنامه ریزیها (جامع و کلیدی و مشارکتی) معمولا میزان و شدت تقویت برنامه ریزی استراتژیک در سازمان را تحت تاثیر قرار می دهد.

ادامه

اوه و همکاران در سال ۲۰۱۹ .نظریه برنامه ریزی استراتژیک خود را براساس ابعاد توسعه برنامه های استراتژیک برای پیشبرد شغل پرستاری مورد بحث قرار دادند. نظریات آنها براساس ۲ بعد صورت گرفت. این ابعاد عبارتند از ارزیابی شغل حال حاضر، ارزیابی شغلی آینده و برنامه ریزی شغلی. این نظریه اثبات کرد که با ایجاد برنامه ریزی شغلی و ارزیابی های فعلی و آینده در سازمان معمولا می توان انتظار داشت که سطوح برنامه ریزی استراتژیک قابل اندازه گیری باشد.

دلکاستیلو و دیمیتراکوپولوس در سال ۲۰۱۹ .نظریه برنامه ریزی استراتژیک خود را براساس ابعاد بهینه سازی طرح برنامه ریزی استراتژیک مجتمع های معدنی مورد بحث قرار دادند. نظریه این محققین به اثبات رساند که بهینه سازی برنامه ریزی استراتژیک معمولا می تواند سطوح برنامه ریزی استراتژیک را معرفی کند. تاکید این محققین بر استفاده از بهینه سازی برنامه ریزی استراتژیک در بررسی برنامه ریزی استراتژیک بود.

ریموندی و همکاران در سال ۲۰۱۹ .نظریه برنامه ریزی استراتژیک خود را براساس ابعاد برنامه ریزی استراتژیک در فدراسیون بین المللی پزشکی بررسی کردند. نظریات آنها براساس ۲ بعد صورت گرفت و به اثبات رساند که برنامه ریزی مشارکتی و اهداف بلندمدت می تواند به عنوان ابعاد اثرگذار بر برنامه ریزی استراتژیک مورد استفاده محققین قرار گیرد.

اا

هرسپرجر  و همکاران در سال ۲۰۱۹ .نظریه برنامه ریزی استراتژیک خود را براساس ابعاد برنامه ریزی استراتژیک و هدایت توسعه شهری مورد بحث قرار دادند. هرسپرجر  و همکاران استدلال کردند که برنامه ریزی استراتژیک معمولا همراه با تغییرات شهری و توسعه پایدار می تواند زمینه های پیشرفت در یک سازمان و شهر را فراهم کند.

پسیچنوی و همکاران در سال ۲۰۱۹ .نظریه برنامه ریزی استراتژیک خود را براساس ابعاد برنامه ریزی استراتژیک با استفاده از داده های مدرن سازی انرژی ساختمان مورد بحث قرار دادند. نظریه برنامه ریزی استراتژیک این محققین نشان دادند که داده های مدرن سازی انرژی ساختمان، صرفه جویی در انرژی، کاهش انتشار و سرمایه گذاری های اجتماعی معمولا می تواند به عنوان رویکردهای مورد بررسی برای برنامه ریزی استراتژیک مورد استفاده قرار گیرد.

لارمه در سال ۲۰۱۹ .در نظریه خود نشان داد که طرحهای استراتژیک و آینده نگری آنها می تواند مولفه های قابل اثبات برای بررسی برنامه ریزی استراتژیک در نظریات مدیریتی باشد.

کلوسترهلفن و همکاران در سال ۲۰۱۹ .در نظریه خود استدلال کردند که شفافیت و اطلاعات دقیق هزینه ها می تواند زمینه هایی برای اثبات و پیش بینی برنامه ریزی استراتژیک باشد.

ادامه

کیباجنیک و همکاران در سال ۲۰۱۹ .این موضوع را اثبات کردند که حمل و نقل شهری، عوامل موفقیت کلیدی و ارزیابی پتانسیل سرمایه ها می تواند بر روی شکل گیری و پدیده برنامه ریزی استراتژیک اثرگذار باشد. این محققین اثبات کردند که بهبود هر یک از این  مولفه ها می تواند سطوح برنامه ریزی استراتژیک در سازمان یا محیط شهری را تحت تاثیر قرار دهد.

پرورزا و همکاران در سال ۲۰۱۹ .در نظریه برنامه ریزی استراتژیک خود به این نتیجه رسیدند که برنامه ریزی در زمینه اصلاح، بهبود و انرژی در سازمان می تواند بر شکل گیری و پیش بینی  دقیق برنامه ریزی استراتژیک اثرگذار باشد. پرورزا و همکاران به اثبات رساندند که براساس ابعاد بیان شده می توان برنامه ریزی استراتژیک در یک سازمان را بهبود داد.

ویلکانا و پونس (۲۰۱۹) .اثبات کردند که چنانچه برنامه ریزی پایدار در زمینه انرژی را مورد بررسی قرار دهیم می توان به این نتیجه برسیم که برنامه ریزی استراتژیک قدرت تقویت کنندگی این مولفه ها را دارد. همچنین ویلکانا و پونس نشان دادند که برنامه ریزی پایدار و برنامه ریزی در زمینه انرژی می تواند عنصری تقویت کننده برای برنامه ریزی استراتژیک در یک سازمان باشد.

ادامه

هریس و همکاران در سال ۲۰۱۹ .نظریه برنامه ریزی استراتژیک خود را براساس ابعاد برنامه ریزی استراتژیک و زیربناهای آب منطقه ای مورد بحث قرار دادند. نظریات آنها براساس ۲ بعد صورت گرفت. این ابعاد عبارتند از زیرساختهای آب و چالش های مدیریت زیست محیطی. این نظریه اثبات کرد که هر یک از مولفه های آزمایش شده بر برنامه ریزی استراتژیک دارای تاثیر بودند. این نظریه در ایالات متحده ارایه شده است.

جکنن و همکاران (۲۰۱۹) .در نظریه برنامه ریزی استراتژیک خود نشان دادند که بازاریابی محصول و کشف نظرات کارمندان سازمان می تواند ابعاد تقویت کننده ای برای برنامه ریزی استراتژیک باشند و بر روی آن اثرگذار باشند. این محققین دریافتند که با ایجاد تغییراتی در سطوح این ابعاد می تواند درصد موفقیت برنامه ریزی استراتژیک را تغییر دهد و با ایجاد راهبردهای مناسب برای تغییر در برنامه ریزی استراتژیک پرداخت.

مریتنز و همکاران در سال ۲۰۱۹ .نظریه برنامه ریزی استراتژیک خود را براساس ابعاد برنامه ریزی استراتژیک و استفاده از سوخت های فسیلی مورد بحث قرار دادند. نظریات آنها براساس ۲ بعد صورت گرفت. این ابعاد عبارتند از بهره از سوخت های فسیلی و انرژی الکتریکی. مریتنز  و همکاران اثبات کردند که بررسی برنامه ریزی استراتژیک معمولا می تواند به ابعاد بیان شده کمک بیشتری نماید.

مبانی نظری  در مطالعات داخلی

گوزل زاده و رستم زاده (۱۳۹۷). در نظریه خود به بررسی رابطه پیاده‌سازی استراتژی، مشارکت مدیران، عدم اطمینان از ذی نفعان و برنامه‌ریزی استراتژیک پرداختند. این محققین اثبات کردند که پیاده‌سازی استراتژی، مشارکت مدیران و عدم اطمینان از ذی نفعان بر برنامه‌ریزی استراتژیک اثرگذار است. به عبارتی با استفاده از متغیرهای پیاده‌سازی استراتژی، مشارکت مدیران و عدم اطمینان از ذی نفعان می توان سطح برنامه‌ریزی استراتژیک را نیز تحت تاثیر قرار داد. زمانی سطح هر یک از متغیرهای بیان شده  تغییر می کند می توان انتظار داشت که سطح برنامه‌ریزی استراتژیک نیز تغییر خواهد کرد

سعیدی و عندلیب در سال ۱۳۹۷. در نظریه خود ارتباط بین متغیرهای مدیریت شهری، نقشه کشی فازی و برنامه‌ریزی استراتژیک را اثبات کردند. این محققین دریافتند که متغیرهای مدیریت شهری و نقشه کشی فازی می توانند بر سطح برنامه‌ریزی استراتژیک اثرگذار باشند. همچنین آنها به این نتیجه رسیدند که وقتی سطح متغیرهای مدیریت شهری و نقشه کشی فازی دچار تغییر شود، احتمال تغییر در سطح متغیر برنامه‌ریزی استراتژیک نیز وجود دارد.

سال ۱۳۹۵

خلیلی و اسدزاده در سال ۱۳۹۵. در نظریه خود اثبات کردند که برنامه ریزی استراتژیک می تواند تحت تاثیر برنامه ریزی استراتژیک قرار گیرد. به عبارتی برنامه ریزی استراتژیک معمولا با تغییراتی که در متغیر برنامه ریزی استراتژیک ایجاد می شود، دچار تغییر می شود. زمانی که سازمان در نظر داشته باشه سطح برنامه ریزی استراتژیک را تغییر دهد، پیشنهاد می شود که ابتدا سطوح مرتبط با متغیر برنامه ریزی استراتژیک را تغییر دهد.

نژادایرانی و خلیل زاده شهانقی در سال ۱۳۹۵. استدلال کردند که زمانی می توان برنامه‌ریزی استراتژیک را بهبود داد که به متغیر عوامل موثر بر برنامه ریزی استراتژیک توجه شود. زمانی یک سازمان به متغیرهای عوامل موثر بر برنامه ریزی استراتژیک توجه می کند، معمولا سطح برنامه‌ریزی استراتژیک دچار تغییر می شود. اگر تغییرات ایجاد شده در متغیرهای عوامل موثر بر برنامه ریزی مثبت باشد معمولا سطح برنامه‌ریزی استراتژیک بهبود می یابد. همچنین این محققین پس از ارایه نظرات خود پیشنهاد دادند که برنامه ریزی استراتژیک می تواند به عنوان یکی از عوامل موثر بر برنامه ریزی استراتژیک به حساب آید.

سال ۱۳۹۵

همتیان و عدالت نور در سال ۱۳۹۵. در مطالعه خود به این نتیجه رسیدند که متغیر برنامه ریزی استراتژیک از متغیر طراحی مدل تاثیر می پذیرد. به این صورت که سطح تغییرات متغیر طراحی مدل می تواند در سطح برنامه ریزی استراتژیک تغییر ایجاد نماید. از سوی دیگر این مطالعه پیشنهاد کرد که برای بهبود در سطح برنامه ریزی استراتژیک به نظر می رسد بهبودهایی در سطح متغیر طراحی مدل می تواند مفید باشد.

فرهنگیان نیا در سال ۱۳۹۵. در نظریه خود یک رابطه معنی دار بین برنامه ریزی استراتژیک و متغیر برنامه ریزی منابع انسانی یافت. به عبارتی این محقق اثبات کرد زمانی که سطح متغیر برنامه ریزی منابع انسانی دچار تغییر می شود، آنگاه می توان انتظار داشت که سطح متغیر برنامه ریزی استراتژیک نیز دچار تغییر شود. همچنین زمانی که متغیر برنامه ریزی منابع انسانی می تواند به گونه ای برنامه ریزی شود که در جهت تقویت برنامه ریزی استراتژیک اقدام نماید.


۱۳۹۴

نعمتی و همکاران (۱۳۹۴). این استدلال را داشتند که تغییرات در سطح متغیرهای نوآوری باز، شرکتهای خدمات مشاوره می توانست بر تغییر در سطح برنامه ریزی استراتژیک اثرگذار باشد. به عبارتی زمانی که سطح متغیرهای نوآوری باز، شرکتهای خدمات مشاوره دچار بهبود شود، این انتظار وجود دارد که متغیر برنامه ریزی استراتژیک نیز تغییر کند. در صورتی که رابطه متغیرهای نوآوری باز، شرکتهای خدمات مشاوره با متغیر برنامه ریزی استراتژیک همسو و همجهت باشد می توان انتظار داشت که سطح متغیر برنامه ریزی استراتژیک با بهبود سطح متغیرهای ارایه شده در تحقیق، بهبود یابد.

تقوی اصل و ظهیری (۱۳۹۴). اشاره کردند که برنامه ریزی استراتژیک تحت تاثیر متغیرهای دیگر در یک سازمان قرار می گیرد. زمانی که سطح متغیر بهبود برنامه ریزی ها در سازمان تغییر می کند، آنگاه سطح متغیر برنامه ریزی استراتژیک نیز تغییر می کند. همچنین متغیر بهبود برنامه ریزی ها اثرگذاری خود را بر روی متغیر برنامه ریزی استراتژیک براساس همسو بودن یا ناهمسو بودن اعمال می کنند. زمانی که نتایج مطالعه نشان دهد، متغیر بهبود برنامه ریزی ها ارتباط همسویی را با متغیر برنامه ریزی استراتژیک دارند، آنگاه می توان گفت که تغییرات آنها سبب تغیرات مثبت در سطح برنامه ریزی استراتژیک می شود.

رضوانی

رضوانی چمن زمین و معافی هره دشت (۱۳۹۳). در مطالعه خود ارتباط متغیرهای عملکرد سازمانی و مطالعات کمی مدیریت، برنامه ریزی استراتژیک را تحت آزمون قرار دادند. آنها نشان دادند که متغیر برنامه ریزی استراتژیک در نهایت تحت تغییرات متغیرهای عملکرد سازمانی و مطالعات کمی مدیریت می تواند تغییر نماید. این تغییرات با توجه به نتایج حاصل از تحقیق می تواند هم جهت یا غیر همجهت باشد.

زمانی که سطح متغیرهای عملکرد سازمانی و مطالعات کمی مدیریت در سازمان هم جهت با برنامه ریزی استراتژیک باشند، می توان انتظار داشت که با افزایش سطح آنها سطح متغیر برنامه ریزی استراتژیک نیز بهبود یابد و با کاهش سطح آنها سطح متغیر برنامه ریزی استراتژیک کاهش یابد.

خلیلی شورینی و محضری (۱۳۹۳). متغیراولویت بندی برنامه ها را در ارتباط با برنامه ریزی استراتژیک مورد بررسی قرار دادند. این محققین دریافتند که متغیر اولویت بندی برنامه ها معمولا می توانند بر سطح عمکلرد در یک سازمان اثرگذار باشند. به این صورت که با تغییر در سطح اولویت بندی برنامه ها می توان انتظار داشت که سطح متغیر برنامه ریزی استراتژیک نیز دچار تغییر شود. همچنین این محققین اثبات کردند که برنامه ریزی استراتژیک در نهایت با تاثیر پذیری از متغیر اولویت بندی برنامه ها می تواند در یک سازمان تغییراتی را ایجاد نماید.

۱۳۹۳

یمنی دوزی سرخابی و صالحی در سال ۱۳۹۳. اثبات کردند که برنامه‌ریزی استراتژیک با متغیر طراحی سازگارشونده ارتباط دارد. این محققین اثبات کردند زمانی که متغیر طراحی سازگارشونده دچار تغییر شوند، به دلیل ارتباط با متغیر برنامه‌ریزی استراتژیک آن را نیز دچار تغییر خواهند کرد. معمولا اثرات متغیر طراحی سازگارشونده بر برنامه‌ریزی استراتژیک هم جهت بوده و سبب تقویت برنامه‌ریزی استراتژیک می شود.

یاوری و کاویانپور (۱۳۹۲). در بررسی اثر متغیرهای سازمانی در برنامه‌ریزی استراتژیک دریافتند که معمولا برنامه‌ریزی استراتژیک می تواند تحت تاثیر متغیرهای موانع و مشکلات برنامه ریزی قرار گیرد. به صورتی که افزایش یا کاهش در سطح متغیرهای موانع و مشکلات برنامه ریزی معمولا سبب تغییر در سطح برنامه‌ریزی استراتژیک می شود.

اگر این تغییرات همسو باشد با افزایش در مقدار متغیرهای اعلام شده معمولا سطح برنامه‌ریزی استراتژیک نیز افزایش می یابد. اگر ارتباط بین متغیرها ناهمسو باشد آنگاه با افزایش متغیرهای مورد بررسی، سطح برنامه‌ریزی استراتژیک کاهش خواهد یافت.

۱۳۹۲

خاوریان گرمسیر و همکاران در سال ۱۳۹۲. اثبات کردند که متغیرهای توسعه گردشگری و مدل استراتژیک بر برنامه‌ریزی استراتژیک اثرگذار هستند. این محققین اثبات کردند. که متغیرهای توسعه گردشگری و مدل استراتژیک می توانند. در یک سازمان بر میزان برنامه‌ریزی استراتژیک اثرگذار باشند. همچنین ارتباط متغیر برنامه‌ریزی استراتژیک با متغیرهای توسعه گردشگری و مدل استراتژیک در سازمان ممکن است.

همسو و یا غیر همسو باشد. این موضوع با توجه به نمونه آماری و ماهیت سازمانی که مورد بررسی قرار گرفته است. ممکن است متفاوت باشد. اما در کل این محقین استدلال کردند. که با تغییر در سطح متغیرهای توسعه گردشگری و مدل استراتژیک. می توان شاهد تغییر در سطح متغیر برنامه‌ریزی استراتژیک بود.

بعدی

دارابی و همکاران (۱۳۹۲). برنامه‌ریزی استراتژیک را در ارتباط با متغیر توسعه پایدار مورد آزمون قرار دادند. استدلال آنها بر این بود. متغیر برنامه‌ریزی استراتژیک با متغیر توسعه پایدار در ارتباط است. یا به عبارتی این محققین استدلال کردند. که متغیر سازمانی ممکن است تحت تاثیر متغیر توسعه پایدار قرار گیرد. و با تغییر در سطح این متغیرها، سطح آن دچار تغییر شود.

سرفراز و همکاران در سال ۱۳۹۲. در مطالعه خود به اثبات رابطه بین برنامه‌ریزی استراتژیک و متغیر توسعه صنایع پرداختند. این محققین نشان دادند. که در فرایند آزمون فرضیه های خود یک رابطه معنی دار بین متغیر برنامه‌ریزی استراتژیک و متغیر توسعه صنایع به وجود آمد. به عبارت دیگر این محققین اثبات کردند که. متغیر توسعه صنایع با برنامه‌ریزی استراتژیک در ارتباط است و یا بر آن تاثیر خواهد داشت.

منابع

 

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.