هوش هیجانی | ادبیات تحقیق و مبانی نظری


در حال بارگذاری
تاریخ انتشار
۵ خرداد ۱۴۰۲
نوع فایل
ورد قابل ویرایش
حجم فایل
تعداد صفحات
6 صفحه
دسته بندی
تعداد بازدید
397 بازدید
۱۵,۰۰۰ تومان

"</h2

هوش هیجانی

هوش هیجانی | تعداد صفحات : ۶ صفحه

اولین بار مفهوم هوش هیجانی در سال ۱۹۴۰ مطرح شد قبل از آن همه نگاه ها معطوف به هوش شناختی بود و آن را به عنوان مؤثرترین عامل در موفقیت افراد میدانستند. امروزه عقیده اکثر صاحب نظران بر این است که هوش شناختی در بهترین شرایط، تنها ۲۰ درصد از موفقیت فرد را شامل میشود و ۸۰ درصد از موفقیتها وابسته به عواملی دیگر است و چه بسا سرنوشت افراد در بسیاری از مواقع در گرو مهارتهای هوش هیجانی باشد افرادی که هوش هیجانی بالاتری دارند.

مهارتهای اجتماعی بهتر و روابط پایدارتری برقرار کرده و در برخورد با مشکلات بهتر عمل میکنند. اهمیت هوش هیجانی به حدی است که آن را جزء مهارتهای لازم برای مدیریت تنشهای روزانه میدانند که در نتیجه آن بهبودی در سلامت روان فرد حاصل میشود. به طور کلی میتوان گفت هوش هیجانی از چهار مؤلفه اصلی تشکیل شده است خودآگاهی خود مدیریتی مدیریت ارتباطی و آگاهی اجتماعی که میتواند توانایی افراد را در تنظیم و ابراز هیجانات تقویت کند(جزینی و همکاران، ۱۳۹۹: ۲۶).

ادامه

در دهه نود روانشناسی به نام سالوی اصطلاح هوش هیجانی را برای بیان کیفیت و درک احساسات افراد، همدردی با احساسات دیگران و توانایی اداره مطلوب خلق وخو به کار برد در ،حقیقت این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویش و دیگران و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمهای مناسب در زندگی است؛ عاملی که هنگام شکست، در شخص انگیزه ایجاد میکند و به واسطه داشتن مهارتهای اجتماعی، بالا منجر به برقراری رابطه خوب با مردم میشود.

هوش هیجانی

نظریه هوش هیجانی دیدگاه جدیدی درباره پیش بینی عوامل مؤثر بر موفقیت و همچنین پیشگیری اولیه از اختلالات روانی فراهم می کند که تکمیل کننده علوم شناختی علوم اعصاب و رشد کودک است. گلمن اظهار میدارد هوش شناختی در بهترین شرایط تنها ۲۰ درصد از موفقیتها را باعث میشود و ۸۰ درصد از موفقیتها به عوامل دیگر وابسته اند و سرنوشت افراد در بسیاری از موقعیتها در گرو مهارتهایی است که هوش هیجانی را تشکیل میدهند.

هوش هیجانی پیش بینی کننده موفقیت افراد در زندگی و نحوه برخورد مناسب با استرس هاست گلمن (۱۹۹۶) درباره هوش هیجانی و سازه اندازه گیری آن، EQ  هوش هیجانی زیاد نوشته میشود. نخستین بار، هوش هیجانی را دو روانشناس به نامهای پیتر سالوی و جان مایر در سال ۱۹۸۹ در مقاله ای به همین نام در مجله تخصصی تخیّل، شناخت و شخصیت به عنوان شکلی از هوش اجتماعی ارائه کردند(فروزش و میری نژاد، ۱۴۰۰: ۱۹۸).

"</p

ادامه

هوش هیجانی مهارتی است که دارنده آن میتواند از طریق خودآگاهی، روحیات خود را کنترل کرده؛ از طریق خود مدیریتی آن را بهبود بخشید؛ از طریق همدلی تأثیر آن را درک و از طریق مدیریت روابط به شیوه ای رفتار ،کند که روحیه خود و دیگران را ارتقاء دهد. که این اقدامات؛ میتواند در رهبری و هدایت کارکنان در یگانهای نظامی اثر گذار بوده و موجب ارتقاء عملکرد مدیران و فرماندهان نظامی گردد.

دیدگاههای مختلفی در مورد هوش هیجانی و مؤلفه های تشکیل دهنده آن وجود دارد که مهم ترین آنها؛ دیدگاه گلمن در این باره ،است که در این تحقیق به عنوان مبنای تئوری نظری در نظر گرفته شده است. از دیدگاه گلمن؛ هوش هیجانی جنبه ی دیگری از هوش است که در دستیابی افراد به موفقیت در ابعاد مختلف ،زندگی بیشتر از هوش شناختی ایفای نقش کرده و فرد را از نظر هیجانی ارزیابی میکند؛ به این معنی که فرد به چه میزانی از هیجانها و احساسهای خود آگاهی دارد و چگونه آنها را کنترل و اداره میکند. نکته قابل توجه در راستای هوش هیجانی این است که تواناییهای هوش هیجانی ذاتی نیستند، بلکه آنها میتوانند آموخته شوند.

هوش هیجانی

مؤلفه های این مفهوم از دیدگاه گلمن خودآگاهی خودتنظیمی خود انگیزشی، همدلی و نیز مؤلفه ی مهارتهای اجتماعی هست(صادقی کیا و نصیرپور، ۱۴۰۱: ۲۰۱). این مفهوم توانایی درک احساسات و هیجانهای خود و دیگران است تا بتوان با بکارگیری آنها ارتباط موثرتری با دیگران ایجاد کرد به عبارت دیگر هوش هیجانی مجموعه ای از دانشها و تواناییهای هیجانی و اجتماعی است.

که قابلیت کلی ما را در پاسخ به نیازهای محیطی تحت تأثیر قرار داده و حس مسئولیت پذیری در برابر وظایف را با مولفه های خودآگاهی، خود ،مدیریتی آگاهی اجتماعی و مدیریت رابطه از طریق توانایی درک و فهم از خود و دیگران در مواجهه با هیجانهای شدید و توانایی انطباق با تغییرات و حل مسائل با ماهیت فردی و اجتماعی را ممکن میسازد به این ترتیب در محیط کار هوش هیجانی نقش بارزی در داشتن عملکرد مطلوب نسبت به سایر قابلیتها از قبیل بهره هوشی یا مهارت فنی ایفا میکند(طبری و شریفی کلاریجانی، ۱۴۰۰: ۱۳۹).

ادامه

هوش هیجانی شامل توانایی، ادراک، ابراز فهم و کنترل هیجانات خود و دیگران است. این مفهوم ژرفای تازه ای به هوش انسان بخشیده و آن را به توانایی ارزیابی هوش عمومی فرد از خود گسترش داده است. هوش هیجانی توانایی شناخت معانی هیجانات و روابط آنها و حل مسئله بر مبنای آنها میباشد. هوش هیجانی استفاده هوشمندانه از عواطف است. بدین شکل که فرد به صورت آگاهانه از عواطف خود استفاده می کند و رفتار و تفکرات خود را در جهت اهداف خود تقویت میکند تا به نتایج جالب توجهی برسد. تاکنون ابعاد زیادی برای هوش هیجانی معرفی شده است. یکی از شناخته شده ترین و معروفترین مدلها، مدل ۵ بعدی گلمن است که شامل ۱- خودآگاهی۲- خود تنظیمی ۳-انگیزش ۴-همدلی۵- مهارتهای اجتماعی است(آقامحمدی، ۱۳۹۸: ۲).

"</p

هوش هیجانی

هوش هیجانی شامل درک دقیق و درست هیجانها ایجاد و دسترسی به هیجان ها به منظور توجه به افکار.، درک و دانش ،عاطفی تنظیم انعطاف پذیر هیجانها در راستای تقویت رشد هیجانی و فکری است. افراد با هوش هیجانی بالا به احساسات خود توجه کرده و میتوانند. تأثیر رخدادهای استرس زا را به حداقل رسانده. و به راحتی با آن ها مقابله کنند. و در نتیجه سلامت جسمی و روانی بیشتری برخوردارند(رجبیان ده زیره، حیدری، ۱۳۹۹: ۱۰۶).

هوش هیجانی می تواند نیازهای محیطی افراد را تحت تاثیر قرار دهد. این متغیر حس مسئولیت پذیری را تحت تاثیر قرار می دهد. این مقوله با خودآگاهی و آگاهی اجتماعی در ارتباط است. این مفهوم می تواند مدیریت رابطه را نیز بهبود دهد. این مفهوم توانایی درک را افزایش می دهد. همچنین هوش هیجانی می تواند براساس هیجان های شدید شکل بگیرد. این مفهوم توانایی انطباق با ماهیت فردی و اجتماعی دارد. محیط کاری نیز می تواند هوش هیجانی را تحت تاثیر قرار دهد. این مفهوم می تواند عملکرد را تحت تاثیر قرار دهد. همچنین این مفهوم می تواند بر بهره هوشی و مهارت فنی اثرگذار باشد(طبری و شریفی کلاریجانی، ۱۴۰۰: ۱۳۹).

هوش هیجانی

برخورداری از هوش هیجانی باعث ارتقاء تاب آوری می شود. نظریه پردازان براین باورند که بین هوش هیجانی و قدرت مقابله با موقعیتهای مخاطره آمیز رابطه مثبت وجود دارد و بالا بودن هوش هیجانی را به عنوان یک عامل محافظت کننده مطرح نموده اند. هوش هیجانی در مقایسه با هوش عمومی شامل تواناییها، شایستگیها و مهارتهای شناختی و غیر شناختی میشود که باعث فائق آمدن فرد بر فشارها و نیازهای محیط میگردد و موجبات احساس شادمانی فرد در زندگی را فراهم میسازد.

هوش هیجانی مجموعه ای از توانایی فرد را برای کسب موفقیت در مقابله با فشارهای محیطی تحت تأثیر قرار میدهد که میتوان آن را از طریق تلاش و کوشش و تمرین و تجربه آموزش داد و ارتقاء بخشید. نتایج پژوهشها نشان میدهد که پرستارانی که هوش هیجانی بالاتری دارند میتوانند در برابر هیجانات و احساساتشان تصمیمات بهتر و هدفمندتری بگیرند. هوش هیجانی بالا بین کادر درمان منجر به کاهش استرس شغلی به حداکثر رساندن عملکرد شغلی و افزایش سازگاری میشود.

ادامه

هوش هیجانی بر روی موفقیت افراد تاثیر می گذارد. این موضوع در سازمان های بهداشتی و درمانی بسیار دیده می شود. در این نوع سازمان ها این مفهوم بسیار مهم می باشد. مهارت های اجتماعی به افراد اجازه می دهد که شرایط سخت را به خوبی سپری نماید. هوش هیجانی ایده های خلاقیت را تقویت می کند. ایده های خلاق مهارت اجتماعی را تحت تاثیر قرار می دهد. هوش هیجانی تحت تاثیر احساسات قرار دارد. هوش هیجانی موضوعاتی نظیر خشم و اضطراب را تغییر می دهد. این مفهوم ترس را کم می کند. افرادی که این مفهوم را دارند ذهن آرام تری دارند(آقا داود مارنانی و همکاران، ۱۴۰۱: ۱۲۹).

هوش هیجانی

هوش هیجانی

هوش معنوی با این مفهوم مرتبط است بنابراین به عنوان تمرین معنوی شامل توسعه درون فردی و حساسیت میان فردی است. پرداختن توجه به موضوع فکری احساسات و پرورش عدلی قسمتی از آگاهی فزاینده از زندگی معنوی درونی است. این مفهوم به توانایی دیدن چیزها بیشتر از جنبه فردی و شناخت رابطه بین ،ادراک ،ایمان و رفتار فرد بستگی دارد. بیشتر مردم مسئول رفتارشان هستند اما مسئول گمان و ادراکشان نیستند اگر چه اینها به طور نزدیک با هم مرتبط اند. پاکی و پالایش هوش به آموزش و تایپ نیاز دارد و هوش معنوی استثنا ندارد ما هنگامی که معنی سوالاتی مانند چه هستم؟

چرا اینجا هستم را جستجو میکنیم به هوش معنوی اعتماد میکنیم. این مفهوم جدیدترین تحول در زمینه فهم رابطه میان تعقل و هیجان است و از آن به عنوان ماشه چکان انقلاب بزرگ در زمینه ارتقا بهداشت روانی یاد می شود. در واقع مفهوم این مفهوم یک حیطه چند عاملی از مجموعه مهارتها و صلاحیتهای اجتماعی است که توانایی های فرد برای تشخیص درک و مدیریت ،هیجان حل مساله و سازگاری تاثیر میگذارد و به طرز موثری فرد را با ،نیازها فشارها و چالش های زندگی سازگار می کند.

ادامه

این مفهوم آخرین تحول و ابداع مهم در درک رابطه ی بین تفکر و حافظه است. این مفهوم چیزی در درون هر یک از ماست که تا حدودی نامحسوس است هوش هیجانی است که تعیین می کند چگونه رفتار خود را اداره کنم چگونه با مشکلات اجتماعی کنار بیایم و چگونه تصمیماتی بگیریم که به نتایج مثبت ختم شود. در واقع این مفهوم معمولی شامل دو مهارت قابلیت فردی و قابلیت اجتماعی است(سلطانیان و بزرگ زاده، ۱۴۰۱).

هوش هیجانی

هیجانها بخش اعظمی از زندگی را در بر میگیرند حضور مستقیم و غیر مستقیم هیجانها را میتوان در استدلال و عقلانیت مشاهده کرد بی اعتنایی به هیجانها عدم مدیریت آنها و مسامحه در بیان آن ها میتواند هزینه های گزافی را برای انسان در پی داشته باشد. پژوهشهای نوین نشان میدهند که فقدان هوش هیجانی میتواند آثار مخربی را در زمینه های فردی و اجتماعی ایجاد کند و برعکس تحصیل و تقویت ،آن زمینه ساز موفقیتهای بزرگ خواهد بود. آموزش هوش هیجانی میتواند بستر مناسبی برای اعتلای فردی و اجتماعی در حوزه های مختلف متنوع فرهنگ فراهم آورد(هدایتی شاهدی و دهقانی اشکذری، ۱۴۰۰: ۹۳۳).

این مفهوم مجموعه ای از توانایی کلامی و غیر کلامی است که فرد را قادر میسازد به بیان، شناسایی درک و ارزیابی احساسات خود و دیگران به منظور کنار آمدن با تقاضاها و فشارهای اجتماعی بپردازد. افراد با این مفهوم بالا قادرند که عواطف و هیجانات مشخصی را در خود و دیگران شناسایی کرده و از آنها در جهت هدایت افکار و اعمال دیگران استفاده کنند هوش هیجانی به آنان کمک میکند که هیجانات و احساسات خویش را کنترل و احساسات دیگران را مدیریت کنند(حیدری و همکاران، ۱۳۹۹: ۱۸۰).

ادامه

هوش هیجانی عاملی است که فرد را جهت تطابق با محیط آماده می سازد. این سازه، به هنگام شکست، در شخص ایجاد انگیزه کرده و به واسطه داشتن مهارتهای اجتماعی ،بالا منجر به برقراری رابطه خوب با مردم می شود. تأثیر این مفهوم به دلیل اهمیت تعامل با افراد مختلف با خصوصیات شخصیتی و هیجانی متفاوت بسیار چشمگیر و غیر قابل انکار به نظر میرسد. این مفهوم را به عنوان توانایی نظارت بر احساسات و هیجانهای خود و دیگران جهت بازشناسی آنها و به کارگیری اطلاعات برای هدایت افکار و اعمال فرد تعریف کرده اند آنها اذعان داشته اند که داشتن این مفهوم به توانایی پردازش اطلاعات هیجانی و به کارگیری تواناییهای اصلی مرتبط با هیجانها بستگی دارد(ملکی و مرادی، ۱۴۰۰: ۲۲).

هوش هیجانی

این مفهوم برای اولین بار در سال ۱۹۲۰ مطرح می شود. این مقوله به معنی درک دیگران و توانایی ایجاد ارتباط می باشد. دانشمندان این مقوله را یک مفهوم احساسی می دانند. این مقوله براساس قابلیت های اکتسابی شکل می گیرد. همچنین می تواند به عملکرد موفق منجر می شود. در سازمان هوش هیجانی عملکرد موفق کارکنان را خلق می کند(عبدالهی و همکاران، ۱۳۹۹: ۷۳۵).

این مفهوم مهارتی است که دارنده آن میتواند از طریق خودآگاهی، روحیات خود را کنترل کرده؛ از طریق خود مدیریتی آن را بهبود بخشید؛ از طریق همدلی تأثیر آن را درک و از طریق مدیریت روابط به شیوه ای رفتار ،کند که روحیه خود و دیگران را ارتقاء دهد که این اقدامات میتواند در رهبری و هدایت کارکنان در یگانهای نظامی اثر گذار بوده و موجب ارتقاء عملکرد مدیران و فرماندهان نظامی گردد. دیدگاه های مختلفی در مورد این مفهوم و مؤلفه های تشکیل دهنده آن وجود دارد.

ادامه

این مفهوم جنبه ی دیگری از هوش است که در دستیابی افراد به موفقیت در ابعاد مختلف ،زندگی بیشتر از هوش شناختی ایفای نقش کرده و فرد را از نظر هیجانی ارزیابی میکند؛ به این معنی که فرد به چه میزانی از هیجانها و احساسهای خود آگاهی دارد و چگونه آنها را کنترل و اداره میکند. نکته قابل توجه در راستای این مفهوم این است که تواناییهای این مفهوم ذاتی نیستند، بلکه آنها میتوانند آموخته شوند. مؤلفه های این مفهوم از دیدگاه گلمن؛ خودآگاهی خودتنظیمی خود انگیزشی، همدلی و نیز مؤلفه ی مهارتهای اجتماعی هست(صادقی کیا و نصیرپور، ۱۴۰۱: ۲۰۱).

این مفهوم با توانایی درک خود و دیگران خودشناسی و دیگر شناسی ارتباط با مردم و سازگاری فرد با محیط پیرامون خویش، پیوند دارد. به عبارت دیگر هوش غیر شناختی پیش بینی موفقیتهای فرد را میسر میکند و سنجش و اندازه گیری آن به منزله ی اندازه گیری و سنجش تواناییهای شخصی برای سازگاری با شرایط زندگی و ادامه حیات در جهان است. این مفهوم یک نوع هوش اجتماعی است که شامل توانایی فرد برای نظارت بر احساسات خود و همچنین دیگران است تا در میان آنها تبعیض قائل شوند و از این اطلاعات برای هدایت افکار و اعمال خود استفاده کنند.

ادامه

محدوده این مفهوم شامل ارزیابی کلامی و غیر کلامی و بیان، احساسات تنظیم مؤثر احساسات در خود و دیگران و استفاده از محتوای احساسی در حل مسائل است. این مفهوم برای روابط بین فردی و درون فردی در مدرسه در خانه و در محل کار ضروری است.این مقوله ریسک بالای عاطفی ایجاد می کند. این مولفه توانایی های فردی را تقویت می کند. همچنین به توسعه توانایی فردی منجر می شود. این ظرفیت برای ایجاد نتایج مثبت است که شامل، شادی خوش بینی و موفقیت در مدرسه و زندگی است. محققان مختلف در تحقیقات طراحی شده برای بررسی و اعمال ساختارهای این مفهوم در محیط های علمی و دیگر آموزشها شرکت کرده اند آنها دریافتند که این مفهوم عملکرد علمی و سایر پیامدهای شناختی را پیش بینی می کند(تقی پور و یزدانیف ۱۴۰۰: ۳).

ادامه

فهم این مفهوم به عنوان بخشی از نظام گسترده تر شخصیت میتواند محققان را نسبت به این مسئله حساس کند که چه بخشهایی از شخصیت میتواند این مفهوم را تحت تاثیر قرار دهد، اثرات آن را افزایش و یا کاهش دهد. همچنین نتایج تحقیقات این مفهوم را به عنوان یکی از اساسی ترین ویژگیهای شخصیتی افراد معرفی نموده و بیانگر این دیدگاه هستند که هوش هیجانی تصویر جامعی از توانایی شخص برای دستیابی به موفقیت در حیطه های عملکردی متفاوت ایجاد می کند.نظریه روانکای اثبات کرده است که این مقوله بر روی صفات شخصی اثرگذار می باشد. همچنین شخصیت افراد بر روی این مفهوم اثرگذار می باشد. شخصیت دارای ابعاد زیادی می باشد و بر روی این مولفه اثرگذار می باشد(حسن پور، ۱۴۰۱: ۸۹).

هوش هیجانی را به عنوان مهارتی که به شخص در جهت هماهنگی با دیگران کمک میکند و ویژگیهای شخصیتی را به عنوان مجموعه ای بادوام و بی نظیر از ویژگیهای افراد در نظر می گیرند که می توانند از جمله عوامل اثر گذار بر عملکرد شغلی باشند. این مفهوم را عامل مهمی در شکوفایی تواناییهای افراد برای کسب موفقیت در زندگی تلقی میکند و آن را با سلامت روانی مرتبط می داند. این مفهوم عبارت است از: یک دسته از مهارتها، استعدادها و توانائیهای غیر شناختی که توانایی موفقیت فرد را در مقابله با فشارها و اقتضاهای محیطی افزایش میدهد(بشردوست و محمدی آریا، ۱۳۹۸: ۸۶۰).

مبانی نظری هوش هیجانی

زیا و همکاران (۲۰۲۳) اثبات کردند که عملیات های داخلی و بین المللی از گزاره های مرتبط با این مفهوم هستند.این مقوله آمادگی بهینه ایجاد می کند. همچنین این مولفه مشارکت در محیط پیجیده را تسهیل می کند. پیچیدگی ها چالش های روانی اجتماعی می تواند بر روی این مفهوم تاثیر بگذارد. شایستگی های مرتبط با وظایف اجتماعی می تواند این مفهوم را بهبود می دهد. گروهی از شایستگی های آموزش سبب می شود که این مفهوم بهبود یابد. تأثیر استرس را بر سلامت عاطفی و مسائل رفتاری و همچنین این مفهوم قابل اثبات است. توانایی فرد برای سازگاری و مدیریت استرس و تجربیات آسیب‌زا به ارتقا این مفهوم کمک می کند. توسعه منابع انسانی یک گزینه مناسب برای هوش هیجانی می باشد.

سوزا و همکاران (۲۰۲۳) اثبات کردند که رابطه بین خستگی عاطفی و عملکرد می تواند تحت تاثیر هوش هیجانی باشد.هوش هیجانی می تواند سبب کاهش خستگی عاطفی شود. این مقوله قابل تعمیم به جامعه می باشد. هوش هیجانی یک موضوع بسیار مهمی برای مردم همه جهان می باشد. فرسودگی عاطفی از گزاره هایی است که هوش هیجانی را کاهش می دهد. رفتار شهروندی سازمانی می‌تواند به عنوان یک واسطه عمل می کند، و سبک رهبری و هوش هیجانی  می‌توانند به عنوان تعدیل‌کننده در کاهش پیامدهای ناکارآمد فرسودگی عاطفی عمل کنند.

ادامه

فلکس و همکاران (۲۰۲۳) اثبات کردند که هوش هیجانی به عنوان بزرگ‌کننده تجربه هیجانی عمل می‌کند. پیش بینی می شود که این مقوله بالا جنبه های عاطفی تجربه را تقویت می کند. افراد با این مفهوم بالا توجه بیشتری به عبارات عاطفی نشان می‌دهند. افرادی که درک هیجانی بالایی داشتند، در مقایسه با چهره خنثی، سریع‌تر به نشانه‌هایی که جایگزین یک چهره هیجانی می‌شوند، پاسخ می‌دهند. افراد با این متغیر بالا به‌ویژه به اطلاعات هیجانی واکنش نشان می‌دهند.

دورنالی و همکاران (۲۰۲۳) اثبات کردند که بین تفکر خلاق، کارآفرینی و هوش هیجانی ارتباط وجود دارد. هوش هیجانی با کارآفرینی نیز ارتباط برقرار می کند. هوش هیجانی به طور مثبت کارآفرینی و تفکر خلاق را پیش‌بینی می‌کند. وقتی هوش هیجانی افزایش می یابد، کارآفرینی و تفکر خلاق نیز افزایش می یابد. از سوی دیگر، تفکر خلاق به طور مثبت کارآفرینی را پیش بینی می کند. به طور خاص، کارآفرینی زمانی افزایش می یابد که تفکر خلاق افزایش یابد. تفکر خلاق افراد نقش بسزایی در رابطه بین هوش هیجانی و کارآفرینی آنها دارد.

ادامه

اوسی و همکاران (۲۰۲۳) اثبات کردند که اضطراب پیش بینی کننده برای این مفهوم می باشد. اختلالات اضطرابی، اختلال هراس می تواند تحت تاثیر این مفهوم قرار گیرد. فرآیندهای مدیریت هیجانی و راهبردهای مرتبط با اختلال هراس تحت تاثیر این مفهوم قابل پیش بینی هستند. ناتوانی شغلی و هزینه های اجتماعی از گزینه های مرتبط با مدیریت هیجانی می باشد. تفاوت های فردی در مقابله با استرس و تفاوت های فردی در حالت عاطفی از گزینه های مرتبط با این مفهوم می باشد. مهارت شناختی عینی یک گزینه مهم برای بررسی هوش هیجانی می باشد. این نوع هوش ویژگی های شخصیتی و عملکرد را اندازه گیری می کند.

ژنیدر و همکاران (۲۰۲۳) اثبات کردند که هوش هیجانی از ظرفیت‌های روان‌شناختی است که ادعا می‌شود پایه‌های مهمی برای تعاملات اجتماعی مثبت می باشد.این مفهوم میانجی های فراشناختی و بین فردی را تقویت می کند. مدیریت هیجانی با استدلال خردمندانه همبستگی دارد. این مقوله ارتباطات همدلانه و تواضع در فرد ایجاد می کند.  این مفهوم با رفتارهای همدلانه قابل پیش بینی می باشد. این مولفه می تواند براساس میانجی‌های فراشناختی مورد بررسی قرار گیرد.

ادامه

جیان و همکاران (۲۰۲۳) اثبات کردند که ابعاد این مفهوم بر روی سکوت و ترس اثرگذار می باشد. نظارت سوء استفاده‌کننده به طور مثبت با این مفهوم و همچنین به طور مثبت با سکوت مبتنی بر ترس و قصد جابجایی مرتبط است. نتایج از تأثیر میانجی ارزیابی عاطفی دیگران بر رابطه نظارت سواستفاده می کنند. ارزیابی عاطفی خود، تنظیم احساسات و استفاده از احساسات توسط این مفهوم قابل پیش بینی می باشد. ارزیابی عاطفی خود رابطه منفی و با ارزیابی عاطفی دیگران رابطه مثبت وجود دارد. درک ارزیابی عاطفی دیگران در کاهش سکوت مبتنی بر ترس در میان کارکنان مورد بحث قرار می‌گیرند.

اورانجگی و همکاران (۲۰۲۳) اثبات کردند که شایستگی حرکتی با این مفهوم در ارتباط است. افرادی که از شایستگی حرکتی برخوردار هستند معمولا هوش هیجانی بالاتری دارند. افرادی که شایستگی حرکتی پایین تری دارند این مفهوم کمتری نیز دارند. علاوه بر این افرادی که شایستگی حرکتی بالاتری را درک می کنند معمولا می توانند این مقوله بسیار بهتری را نیز درک نمایند. به صورت کلی هوش هیجانی با شایستگی حرکتی در ارتباط است. این شایستگی حرکتی است که سطح این مفهوم را تنظیم می کند.

منابع

منابع در فایل قابل خرید موجود می باشد.

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.